♥♥(س.ک.و.ت بی معنی )♥♥
آنان که بودنت را قدر نمی دانند رفتنت را “نامردی” میخوانند ! مــــــَن که زیـاد سـَر از کـار ِ بـازاریـ ها دَر نمیــــاوَرَمـ ازاین تکرارساعتهـ ـا دلـ ـم پروازمیخواهد من یاد گرفته ام آدمی که منتظر است هیچ نشانه ای ندارد گـاهـی
در ساحل کنار دریا ایستاده ای ,
هوای سرد ,
صدای موج
انتظار انتظار انتظار
... ... به خودت می آیی ,
یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلت کند ,
نه دستی که شانه هایت را بگیرد ,
نه صدای که قشنگ تر از صدای دریا باشد
اسم این تنهایی است
ولـی بـه گـُمانـمـ
حـتمـا جـنسـ هـای جـــدیدشـانـ آمدهـ که
منـ برایــــــت کهنــــه شـُدهـ اَمـ
ازاین بیهوده بودنهـ ـا
ازاین بی تاب ماندنهـ ـا
ازاین تردیدـهـ ـا
نیرنگهـ ـا
... شکهـ ـا
خیانتهـ ـا
ازاین رنگین کمان سرد آدمهـ ـا
وازاین مرگ باورها ورویاهـ ـا
پریشانمـــ
وقتی بغض می کنم
وقتی اشک می ریزم
منتظر هیچ دستــــــــــــــی نباشم
وقتی از درد زخم هایم به خودم می پیچم
مرهمی باشم بر جراحتــــــــــم
هیچ نشانه ی خاصی ندارد
فقط با هر صدا برمیگردد
اینـقدر بـَد میشـِکـَنـَم
کـه جـُز بـیرونـ انـداخـتنـم راهـ ِ دیـگـری نـیست . . .
яima |